به نام خدا
چند ترفند روانشناسی
سلام
سلام به همه شما همراهان فوق العاده سایتم
طبق مطالعاتی که دانشمند آمریکایی بنجامین لیبت در زمینهی ضمیرخودآگاه انسان انجام داده است، ما قبل از اینکه گزینهها را در ضمر خودآگاهمان واقعا تجزیه و تحلیل کنیم، تصمیم میگیریم و انتخاب میکنیم.
در این مطلب به یک سری از پدیدههای روانشناسی اشاره میکنیم که واقعا حیرت انگیزند
_اگر کسی سعی دارد وادارتان کند در مورد مسئلهای سریعتر تصمیم بگیرید، به احتمال زیاد پیشنهاد خوبی به شما نداده یا هدف درستی ندارد. رهایش کنید
_هر وقت احساس گناه میکنید، دستهایتان را بشویید یا دوش بگیرید! مطالعهای نشان داده شستن دستها یا دوش گرفتن میتواند از احساس گناهتان کم کند.
جالبتر اینکه در این مطالعه معلوم شد حتی تماشای کسی که دستهایش را میشوید هم میتواند از احساس گناه فرد مشاهده کننده کم کند.
_قانون مورفی میگوید بهترین راه پیدا کردن جواب یک سوال در اینترنت این نیست که آن را بپرسید. بلکه باید جواب اشتباه را پست کنید و اجازه دهید مردُم آن را برای شما تصحیح کنند!
_اگر کسی خروپف میکند و شما هم سعی دارید بخوابید، اما این صدا مزاحمتان است و از طرفی نمیخواهید او را بیدار کنید، فقط به یک میز یا قفسه چوبی نیاز دارید تا به آن چند تقه بزنید. مغز کسی که در خواب است فکر میکند کسی به در میزند و دست کم ۵ دقیقه خروپف را متوقف خواهد کرد. مثلا وقتی خانهی مادربزرگتان هستید شاید مجبور شوید طی شب چهار بار این کار را بکنید!
_وقتی با کسی گفتگو میکنید، بعد از اینکه حرفهایش تمام شد، قبل از اینکه حرف خودتان را شروع کنید حداقل یک سوال در مورد حرفهایی که زده از او بپرسید. این کار شما نشان میدهد به طرف مقابلتان گوش میدهید و به شنیدن حرفهایش علاقه دارید، بنابراین او احساس مهم و باارزش بودن میکند. تقریبا همهی ما متنفریم از اینکه طرف مقابلمان فقط منتظر است نوبت حرف زدن خودش برسد!
_حتما دیدهاید بچههای کوچک وقتی آسیب جزئی میبینند، با اینکه حتی یک قطره خون هم نمیریزد، اما جوری گریه و زاری میکنند و داد و بیداد راه میاندازند انگار دنیا به آخر رسیده است. در چنین مواقعی از کودک بپرسید: «دوست داری چسب زخم بزنم؟» «دوست داری بریم دکتر؟»
کاری به این نداشته باشید که اصلا حتی زخمی هم دیده نمیشود، فقط به او چسب زخم بزنید و از او بپرسید آیا حالش بهتر شده، او لبخند خواهد زد و احتمالا میگوید: «دیگر درد نمیکند!».
_وقتی در یک مهمانی هستید، ایستادهاید و نوشیدنی مینوشید، آن را بالا و نزدیک به سینهتان نگه ندارید، بلکه پایینتر و تقریبا نزدیک به کمرتان نگه دارید. کارشناسان زبان بدن میگویند این ژست میتواند تصویری از اعتماد بنفس و خوش مشربی ایجاد کند و باعث شود بقیه مهمانها علاقهمند به ارتباط و معاشرت با شما شوند.
_وقتی در حال جدی صحبت کردن با کسی هستید و چیزی دست او میدهید، آن را میگیرد. فرقی نمیکند کتاب به دستش بدهید یا قلم و یا یک پرتقال.
البته برعکس این قضیه هم میتواند وجود داشته باشد. مثلا اگر دوستتان نمیخواهد کلوچههایش را با شما شریک بشود، کافیست او را سرگرم گفتگویی داغ و جدی با یک نفر دیگر کنید، و به این ترتیب کلوچهها را مستقیما از دستهای خودش بگیرید و جلوی چشمانش بخورید
برترینها_مترجم:هدی بانکی
غوغای سکوت
روزی کشاورزی متوجّه شد ساعتش را در انبار علوفه گم کرده است.
ساعتی معمولی امّا با خاطره ای از گذشته و ارزشی عاطفی بود. بعد از آن که در میان علوفه بسیار جستجو کرد و آن را نیافت از گروهی کودکان که در بیرون انبار مشغول بازی بودند مدد خواست و وعده داد که هر کسی آن را پیدا کند جایزه ای دریافت نماید.
کودکان به محض این که موضوع جایزه مطرح شد به درون انبار هجوم آوردند و تمامی کپّه های علف و یونجه را گشتند امّا باز هم ساعت پیدا نشد. کودکان از انبار بیرون رفتند و درست موقعی که کشاورز از ادامۀ جستجو نومید شده بود، پسرکی نزد او آمد و از وی خواست به او فرصتی دیگر بدهد. کشاورز نگاهی به او انداخت و با خود اندیشید، “چرا که نه؟ به هر حال، کودکی صادق به نظر میرسد.”پس کشاورز کودک را به تنهایی به درون انبار فرستاد. بعد از اندکی کودک در حالی که ساعت را در دست داشت از انبار علوفه بیرون آمد. کشاورز از طرفی شادمان شد و از طرف دیگر متحیّر گشت که چگونه کامیابی از آنِ این کودک شد. پس پرسید، “چطور موفّق شدی در حالی که بقیه کودکان ناکام ماندند؟”پسرک پاسخ داد، “من کار زیادی نکردم؛ روی زمین نشستم و در سکوت کامل گوش دادم تا صدای تیک تاک ساعت را شنیدم و در همان جهت حرکت کردم و آن را یافتم.”ذهن وقتی که در آرامش باشد بهتر از ذهنی که پر از مشغله است فکر میکند. هر روز اجازه دهید ذهن شما اندکی آرامش یابد و در سکوت کامل قرار گیرد و سپس ببینید چقدر با هوشیاری به شما کمک خواهد کرد زندگی خود را آنطور که مایلید سر و سامان بخشید.